فرمها / معناها |
اين وبلاگ روزنوشتهای من درباره مسايليست كه برايم اهميت دارند
|
Saturday, October 19, 2002
٭
........................................................................................فلسفه هنر چيست؟ هر وقت واژه فلسفه هنر را می شنوم ياد هربرت ريد می افتم. فلسفه هنر، پايه و اساس اثر هنری نيست بلکه ماحصل آنست. قضيه ساده است: مفاهيم نظری نهفته در يک اثر هنری آنرا شايسته تأمل عميق می کنند و اين تأمل را فلسفه می گويند، همانطور که فلسفه در معنای عامش به وجود آمد. وجود موضوعات و محيط قابل تعمق باعث شد تا عده ای به تفکر درباره آنها بپردازند. همينطور با تولد هنری جديد به نام سينما به تدريج شاخه ای از فلسفه با عنوان فلسفه فيلم پا گرفت. نوشته شده در ساعت 10/19/2002 03:02:00 PM توسط كاميار Friday, October 18, 2002
٭
........................................................................................انتشارات BIRKHAUSER مجموعه کتابهای جيبی ای را با عنوان کلی The IT Revolution in Architecture منتشر کرده است. هر جلد موضوع ويژه ای دارد و ويراستار اين سری کتابها آنتونيو ساگيو هست. يکی از کتابهای اين مجموعه THE ARCHITECTURE OF INTELLIGENCE نام دارد. اندکی قبل به اتفاق پينک فلويديش شروع به ترجمه اين کتاب کرديم ولی به دليل مشکلاتی که استکبار جهانی مسبب آنها بود تنها هفت فصل از 81 فصل آن ترجمه شد. حالا من قصد دارم تا اين ترجمه را ادامه دهم و هر هفته يک فصل از آنرا در اين وبلاگ بياورم. مسلماً مشکلات از هفته هقتم آغاز خواهد شد. برای ايجاد نظم هر هفته روزهای دوشنبه قبل از ساعت 12 شب يک فصل از اين کتاب را در وبلاگم منتشر خواهم کرد. کتاب The Architecture of Intelligence نوشته دريک دکرکخوف است و پنج بخش اين کتاب مجموعاً 81 فصل را شامل می شوند. نوشته شده در ساعت 10/18/2002 11:45:00 PM توسط كاميار Thursday, October 17, 2002
٭
........................................................................................و اما مربای هلو ... شايد مربای هلو چيز عجيبی نباشد ولی نمی دانم چرا آن چيزهايی که باعث می شوند تا چرخ روزگار بچرخد، کاری کرده بودند تا من در دو دهه اول زندگی ام با مربای هلو برخوردی نداشته باشم. بعضی وقتها کسانی را می بينم که درک بعضی از رفتارهايشان برايم ميسر نيست. درحاليکه من به خيار هم نمک نمی زنم، نمی دانم چگونه بعضيها به سيب هم نمک می زنند يا چگونه است که در فيلم يا داستانی می گويند فلان آدم شکمو پنهانی همه شيشه مربا را خورد! مگر مربا را خالی هم ميشه خورد؟! پس کره و نان اين وسط چيکاره اند؟ اما مربای هلو آنقدر به مذاق من خوش آمد که چند قاشقی حرکت غيرقابل درک انجام دادم. نوشته شده در ساعت 10/17/2002 08:07:00 PM توسط كاميار Wednesday, October 16, 2002
٭ معمولاً همه آثار يک معمار هميشه از يک سطح کيفی ثابت برخوردار نيستند و بعضی شان از بعضی ديگر بهتر يا بدترند.
........................................................................................![]() با اين حال من اغلب کارهای زاها حديد را می پسندم و به نظرم تفاوت کيفی فاحشی بين آثارِ مختلفش وجود ندارد. يکی از نکاتی که در کارهای او می پسندم مجموعه خطوطی است که به نظر می رسد در حال فرار و گريز هستند. هرچند نبايد به معماری با چشم فرمال نگاه کرد و آنرا تا حد مجسمه سازی تنزل داد ولی از آنجائيکه اين عناصر فرمال هستند که بخش عمده ای از فضا را شکل می دهند پس گاهی اشکالی ندارد تا به معماری به صورت شکل گرايانه نگاهی بيندازيم. ![]() خطوط و امتدادهای پرانرژيی که در کارهای زاها حديد هستند جدای از فرم دادن فضا، حس حرکت و پويايی خاصی را نيز به فضا می دهند، ولی به نظر می رسد که به سمت مقصد خاصی در حرکت نيستند و تنها حرکت می کنند برای حرکت. ولی حرکت آنها هيچگاه مستقيم و قاطع نيست و در مسير خود کش و قوسهای فضاساز و گاهی بسترسازی را نيز با خود دارند که شايد تأثير پذيرفته از گذر از ميان اصول صلب دنيا و جبر روزگار باشد. ![]() برخی از پروژه های او به قرار زير است : National Centre for Contemporary Arts, Rome Rosenthal Center for Contemporary Art, Cincinnati Phaeno Science Centre, Wolfsburg Ferry Terminal, Salerno Bergisel Ski Jump Mind Zone, Millennium Dome, Londra Landesgartenschau (LF One), Weil am Rhein, Germania Grande Bibliothèque du Québec, Montréal Terminal Intermodale Hoenheim-Nord, Strasburgo Vitra Fire Station, Weil am Rhein, Germania Temporary Guggenheim Museum, Tokyot Kunst Media Centre, Düsseldorf BMW Central Plant Building, Leipzig, Germania ![]() نوشته شده در ساعت 10/16/2002 01:26:00 AM توسط كاميار Monday, October 14, 2002
٭
........................................................................................با آهنگ زير ميشه اندکی Rock خون را بالا برد : Disease : by MatchBox 20 نوشته شده در ساعت 10/14/2002 02:02:00 AM توسط كاميار Sunday, October 13, 2002
٭ MINORITY REPORT
........................................................................................![]() از آنجائيکه داستان فيلم در سال 2054 اتفاق می افتد، استيون اسپيلبرگ سه روز با 23 آينده شناس به بحث و گفتگو نشست تا بتواند دنيای پنجاه سال ديگر را به تصوير کشد. اسپيلبرگ می گويد آينده شناسان نظرهای زياد و متفاوتی داشتند ولی همه آنها در اين مسئله هم رأی بودند که در آينده حريم خصوصی بيش از پيش مخدوش می شود. ![]() اين فيلم از روی نوشته ای از فليپ ک. ريک ساخته شد که قبلاً از روی نوشته های او دو فيلم Blade Runner و Total Recall نيز ساخته شده بود. يانوش کامينسکی فيلمبردار فيلم از سه نوع فيلم خام کداک و يک نوع فيلم فوجی بسته به نياز و شرايط استفاده نمود. دفتر مرکزی پليس پيشگيری از جرم، ساختمان تمام شفافی است که طراحی آنرا الکس مک داول انجام داده است. ايده کلی او برای اين طرح اين است که پليس پيشگيری از جرم تشکيلاتی است که چيزی برای پنهان کردن ندارد و به همين علت ساختمان مرکزی آن مجموعه چها طبقه و شفاف و حلزونی شکلی است که پوشيده از سطوح شيشه ای و سنگهای سياه براق است. به هر حال طراحی صحنه در اين فيلم آنقدر مهم و پرجزئيات است که توجه به آنها روال داستان را از دست آدم خارج می کند. از خانه جان اندرتن(تام کروز) تا کامپيوترهای شيشه ای، تابلوهای تبليغاتی و نحوه فيلمبرداری واحدهای مسکونی در حمله روباتهای حشره مانند پليس به محل اختفای جان اندرتن، از نکاتی هستند که در کنار تبليغ اتومبيل Lexus، چند لحظه ای فکر و نگاه را مجذوب خود می کنند. نوشته شده در ساعت 10/13/2002 12:53:00 AM توسط كاميار
|