فرمها / معناها




Saturday, November 29, 2003

٭ به لحاظ خصوصيات خاص رشته معماری، معماران آموخته‌اند، و تلاش می‌كنند تا بيشتر بياموزند، كه چگونه در فعاليتهای خود دو عرصه متضاد، يعنی منطق و احساس را تواماً پيش ببرند و مؤثر در كار خود بسازند. قضاوتهای معمارانه نيز از نگاه رفت و برگشتی در اين دو حوزه متفاوت كامل می‌شود.
اگر به ياد داشته باشيد در سال 1995 مسابقه طراحی كليسای هزاره با دعوت از شش معمار(بهنيش، آندو، آيزنمن، كالاتراوا، گری، و مه‌ير) در رم، برگزار شد. آن موقع من تحت تأثير طرح آندو به لحاط بازی با نور و طرح آيزنمن به خاطر فرمش قرار گرفته بودم. كار كالاتراوا به نظرم باز تكرار حركتهای قبليش می‌آمد و تنها چيزی كه باورم نمی‌شد اين بود كه طرح ريچارد مه‌ير برگزيده شود.

كار ساخت كليسا(Jubilee Church) در سال 1998 آغاز شد و در 2003 به پايان رسيد. تصاوير كار ساخته شده را نگاه می‌كنم و همچنان كار به دلم نمی‌چسبد. به لحاظ موضوع پروژه و با توجه به مصرف‌كنندگان احتمالی آن، نگاه نقادانه من بيشتر در حوزه احساسی، يعنی جايی كه محل جولان سليقه و حس است، سير می‌كند. كار به نظرم به شدت زمينی و غيرمعنوی می‌آيد. در داخل فضا نيز بازی با نور او چندان موفق از آب درنيامده است.



مصاحبه ArchitecturalRecord با ريچارد مه‌ير



٭ عينيتهای پيرامون انسان هميشه موجبات كشيده شدن مغز او به هزار و يك ذهنيت فراهم كرده است. بهتر است ملموس‌تر صحبت كنم. به طور مثال ممكن است رد شدن از جلوی تلويزيونی كه در حال پخش كليپی قديمی و شاد از گوگوش است باعث شود آدم به چيزهايی فكر كند كه نهايتاً افسرده و نااميد گوشه اتاقش بيفتد؛ همانطور كه برای من اتفاق افتاد! حتی اگر يك لحظه به ذهن انسان خطور كند چيزهايی را ديده است كه نداشته‌های زندگی او محسوب می‌شوند و اين در حاليست كه اين نداشته‌های ساده و پيش و پا افتاده، زمانی در همين محدوده جغرافيايی جز داشته‌های همگانی محسوب می‌شده است، آدم افسوس می‌خورد. زمان جلو رفت و ما عقب رفتيم ... ناخودآگاه طبق معمول ياد عرصه معماری می‌افتم. ياد مجله هنر و معماری می‌افتم، كه خود خبر از اتفاقات در پسش داشت. ياد موزه هنرهای معاصر می‌افتم، ياد شوشترنو، ياد برج شهياد(آزادی)، ياد بلوار كشاورز(اليزابت) و ساختمانهايش و ياد خيلی چيزهای ديگر. به دانشكده خودمان و خاطراتی كه دانشجويان دهه پنجاه شمسی از آن تعريف می‌كنند فكر می‌كنم. آيا پس از گذشت سی سال اين بايد اوضاع ما باشد؟ آيا ساختمان يك دانشكده معماری بايد اين شكلی باشد؟! ياد مسئولان دانشكده‌مان كه می‌افتم خشم وجودم را می‌گيرد.
...
اين يك درد دل ساده بود كه يهو زد بالا. دل خوب پر است از اين همه مشكل در معماری امروز ايران. به حمد الهی، حكومت اسلامی خوب ريده است به همه حوزه‌ها و خدا را شكر هيچ بخشی را بی‌نصيب نگذاشته.



........................................................................................

Home