فرمها / معناها |
اين وبلاگ روزنوشتهای من درباره مسايليست كه برايم اهميت دارند
|
Friday, December 19, 2003
٭ زبان و ادبيات از آن حوزههايی است كه جدای از ايجاد ارتباط بين انسانها، نقش عجيبی در نحوه درك ما از مفاهيم دارد. خواندن مجدد مطلبی كه قبلاً نوشتهايم و تعميق مجدد در آن، نكات جالبی را از بخشهای پنهان زبان بر ما آشكار میكند. اگر حافظه ياری كند و يادمان باشد كه چه میخواستيم بگوييم، اين سئوال پيش میآيد كه آيا تنها آن گونه كه نوشتيم میشد منظور را بيان كرد؟
........................................................................................يادم افتاد در كتابخانه دانشكدهمان كتابی ديدم با عنوان The Words Between Spaces. در اين كتاب به رابطه بين معماری و زبان پرداخته شده بود. كتاب جالبی بود، شايد دوباره رفتم سراغش، بگذريم. از طرفی، گاهی با متونی مواجه میشوم كه نمیدانم قصد نويسنده آن، بيان چه چيزی است. گاهی مشكل از هوش و توانايی من است اما گاهی نيز گمان میكنم متن مشكلی داشته باش. اين اتفاق برای من حين خواندن مقالات مجلات معماری داخلی زياد رخ میدهد. به طور مثال در مجله معماری و شهرسازی شماره 70-71(تابستان 1382) مقاله كوتاهی وجود دارد با عنوان فضای مفهومی، تصوير بیشكلی نوشته نويد سلاجقه، كه من در فهم منظور آن اندكی مشكل دارم. برای مثال من پاراگراف اول آنرا عيناً نقل میكنم: تصوير: خلق آن، تلاش برای انجماد حقيقت ذهنی يا عينی در لحظهای كه میگذرد و باقی همان تصوير فيزيكی بجا مانده است، در مقابل ديدگان ناظر تأويلگر، نمايشی مرده، كه با تكاپوی ناظر برای آشنايی با جهان پشت اثر همراه میشود. شايد اين حقيقت كه تصوير در زمانی به وقوع پيوسته و تمام شده، آن را همواره به قالب يك "چيز" درمیآورد. حضورش بدون بيان دوره سبكیاش دور به نظر میرسد و ادراكش به قواعد زيباشناختیاش بسيار نزديك. البته مشكل من تنها با ادبيات آن نيست، هدف و منظور كلی مقاله را نيز نمیفهمم. بد نيست اگر میتوانيد به من در درك آن كمك كنيد. نوشته شده در ساعت 12/19/2003 01:45:00 AM توسط كاميار
|