فرمها / معناها




Wednesday, January 07, 2004

٭ در ايران، هفت هشت سال در يك دانشكده معماری بودن، تضمينی بر يادگرفتن و آموختن چيزی درباره معماری نيست؛ حتی اگر آن دانشكده، دانشكده معماری و شهرسازی دانشگاه شهيد بهشتی باشد. در اينجا مسئله كوتاهی و تنبلی دانشجويانی مانند خودم را فعلاً كنار می‌گذارم. اين بی‌برنامگی است كه در فضای دانشكده موج می‌زند، نسل جديد استادان جوان و رابطه‌دار و بی‌سواد(نااستاد) است كه مشكل آفرين شده است. دزدی و حيف و ميل كردن مثل آنچه كه در ساير ارگانهای دولتی رخ می‌دهد، امری عادی در استفاده از بودجه دانشكده است. و فضا به دليل باندبازيها، به شدت برضد كسانی است كه احياناً قصد دارند فعاليتهای پژوهشی و تحقيقياتی ناهماهنگ با اهداف عاليه مراجع قدرت در دانشكده، داشته باشند.
از اين حرفها(ذكر مصيبت) كه بگذريم، با اين بی‌سوادی(يا كم‌سوادی) عطا شده از سوی دانشكده هيچ جور نمی‌شود كنار آمد. بايد به شدت در تلاش برای پركردن نقاط خالی متعدد موجود در مغز درباره معماری بود و اين صرفاً با يك توجه كوچك و مثلاً گنجاندن مطالعه در برنامه روزانه ميسر نيست. نياز است تا يك برنامه مدون برای خودآموزی طراحی كنيم تا تحت يك سيستم جهت‌دار، يادگيری معمارانه سرعت گيرد. و بسيار تا بسيار خوشايند خواهد بود اگر اين برنامه‌ها از حالت تك نفری و فردی خارج شود و به صورت گروهی سازماندهی گردد.



........................................................................................

Home