فرمها / معناها




Saturday, February 14, 2004

٭ در اوايل دوران تحصيل معماری، معمولاً يكی از پرسشهايی كه با آن ذهن ما را به سوی جنبه نظری معماری می‌كشاندند، سئوال "تعريف معماری چيست؟" بود. هر چند من در آن زمان به اشتباه در جستجوی يك تك جوابِ جامع و كامل بودم ولی همين تكاپو باعث شد تا بيشتر متوجه بخش تئوريك معماری شوم و از آن مهمتر، دريابم كه معماری تنها يك تعريف ندارد و مرتب معناهای جديدی در طول زمان برای آن توليد می‌شود. خواندن تعريف هگل از معماری، مرا به ياد تلاشهايم برای توضيح صحيح معماری انداخت. هگل می‌گويد: معماری، هر چيزی در يك ساختمان است كه به كاربردپذيری(utility) اشاره ندارد. يعنی به گونه‌ای يكی از اركان اساسی تعريف ويترويوس درباره معماری را، از آن حذف می‌كند؛ فكر كردن درباره آن جالب است. برنارد چومی در كتاب Architecture and disjunction به اين تعريف هگل از معماری اشاره می‌كند و به اضافه مفاهيم جديددی مانند فرامتنها و معناهايی كه از آنها متبادر می‌شود، سعی در توصيف ابعاد جديدی از معماری دارد. تقريباً بعد از دوران مدرنيسم بود كه معماری از نظر هم معماران و هم تئوريسينهای معماری نه تنها فضا بلكه فعل نيز محسوب می‌شد ـ همانطور كه در فرامتن، نوشتن هم فعل و هم مفعول يا نوسانی بين اين دو ديده می‌شود ـ كه البته آن افعال لزوماً و خودكار توسط فضا تعيين نمی‌شوند و به شكل ابتدايی نيز با فضا رابطه ندارند. مقاله "شش ايده"(Six Concepts) نوشته برنارد چومی در كتاب Architecture and Disjunction منبع خوبی در اين زمينه است و به به باز شدن مطلب كمك می‌كند. چومی در ايده پنجم خود با عنوان crossprogramming به امكان كنار هم قرارگيری عملكردهای نامشابه در يك فضای مشخص اشاره می‌كند و عروسيها و جشنهايی كه جديداً در باغ‌وحشها برپامی‌شود و اتفاقات درون موزه‌های هنری را مثال می‌زند و به نوعی برای‍ كم‌رنگ كردن محدوديتهای عملكردی در معماری تلاش می‌كند. عنوان شش ايده چومی به قرار زير است:
defamiliarization
mediated metropolitian shock
destructuring
superimposition
crossprogramming
event
سعی می‌كنم در يكی از پستهای بعدی توضيح مختصری درباره هر يك از اين ايده‌ها بدهم ـ در حد سوادم ـ تا بحث بيشتری راجع به اين نظرات چومی صورت پذيرد.

Bernard Tschumi



........................................................................................

Monday, February 09, 2004

٭ كمبود نشريات تخصصی خوب، يكی از معضلات علمی‌ـ‌فرهنگی جامعه ماست. هر چند اين مشكل با حركتی لاك‌پشت‌وار به سوی بهبود گام برمی‌دارد، اما متأسفانه ما عمری به اندازه نوح نخواهيم داشت.
در حال حاضر در حوزه معماری، دو مجله پر سروصدای "معمار" و "معماری و شهرسازی" تلاش می‌كنند تا خود را به بهترين مجله معماری ايران تبديل كنند و در كنار آنها مجله "ما" سعی می‌كند در هر شماره با نگاه ويژه روی موضوعی خاص، در هر شماره كمتر پراكنده‌گويی كند.
به نظر من، نه مجله "معمار" و نه مجله "معماری و شهرسازی" هيچكدام حجم مطلب و كيفيتی در حد يك فصلنامه ندارند و حتی بعضی از مقالات آنها واقعاً جای بحث دارد كه آيا اصلاً ارزش چاپ داشته‌اند يا خير! نكته مشترك ديگری كه در اين دو مجله ديده‌ام اين است كه گاه پيش می‌آيد كه توضيح زير تصاوير آنها اشباه باشد. به طور مثال در شماره 70-71 مجله "معماری و شهرسازی"(تابستان 1382)، در زير تصوير بالای صفحه 89 كه مربوط به پروژه Staten Island است، نوشته شده: مؤسسه هنر و علوم آرنف، و اين در حاليست كه همه ما پروژه آرنفِ آيزنمن را با آن فرمهای در هم تا شده‌اش به خوبی به خاطر داريم، و اگر آنرا به خاطر نداريد يك برگ به عقب برگرديد و تصاوير بالای صفحه 87 همين مجله را نگاه كنيد تا آنرا به ياد آوريد و در اين هنگام احتمالاً متوجه اشتباه ديگری نيز كه در تصوير بالای صفحه 86 رخ داده می‌شويد؛ اين تصوير نيز ربطی به پروژه آرنف ندارد. از اين قبيل اشتباهات در مجله "معمار" نيز و حتی به شكل فاحش‌تری ديده شده است(مثلاً پروژه ليبسكيند با آيزنمن اشتباه شده است).
بسياری از مطالب چاپ شده در اين دو مجله، جای نقد جدی دارد. اما اگر ايرادات منطقی مقالات اين دو مجله نياز به كمی توضيح برای آشكار شدن داشته باشد، مقالات مجله دوباره متولد شده "آبادی"، بی‌نياز از اين تلاش است. مقالات ترجمه‌ای "آبادی" معمولاً بی‌منبع هستند و ترجمه آنها نيز اغلب بد و ابهام‌برانگيز است. مقالات تأليفی آن نيز گاه چنان ضعيف هستند كه تأسف انسان را از بسياری جهات برمی‌انگيزانند. بحث موردی به درازا می‌كشد اما به طور مثال به چند جمله از مقاله "مرزهای دگرگونی" نوشته كيومرث زنده‌دل(دكترای معماری از دانشگاه تحقيقاتی رم و عضو هيأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی)، چاپ شده در شماره 39(شماره چهارم دوره جديد) فصلنامه "آبادی" توجه كنيد:
برجسته‌ترين معماران كنونی جهان به اين واقعيت پی برده‌اند كه علم سايبراسپيس نه تنها وسيله‌ای آسان برای ارائه افكار خلاقانه آنهاست، بلكه به آنها امكان می‌دهد احجام فضايی را كه توسط ابزار به طور منحصر به فردی طراحی نموده‌اند، مديريت كنند. در غير اين صورت، با هر وسيله و روش ديگری توليدات پژوهشی آنان غيرقابل اجرا باقی می‌ماند.



٭ معماری، در آن چيزهايی كه با چشم می‌بينيم تمام نمی‌شود.



........................................................................................

Home