فرمها / معناها |
اين وبلاگ روزنوشتهای من درباره مسايليست كه برايم اهميت دارند
|
Monday, May 03, 2004
٭ مطلب زير، دومين مقالهام از سری بحثهای معماری ديجيتال است كه ابتدائاً در مجله راه و ساختمان شماره هفتم(دی ماه 1382) به چاپ رسيد. به دليل آنكه زمان كافی از چاپ آن در مجله گذشته، متن آن را در اينجا میگذارم:
........................................................................................فضای سايبر و استعاره معمارانه از سری بحثهای معماری ديجيتال ![]() ما هميشه از استعارات در بكارگيری اطلاعات برای رابطه با ديگران استفاده میكنيم. ما از استعارات برای انتقال مفاهيم كمك میگيريم و همچنين استعارات بر نحوه درك ما تأثير میگذارند؛ درك ما از همه چيز، به خصوص محيط پيرامون و فضا. فضا محصول انديشه است و فضا به ما كمك میكند تا بينديشيم، پس در مسيری كه از انديشه میگذرد، فضا خودش را میپروراند. ذهن ما به طرق گوناگون میتواند يك فضا را نقشهبرداری كند. اين روشها، مبتنی بر سيستم يا سيستمهای پردازش نمادهايی است كه مغز ما برمیگزيند. در اين راستا حافظه نقشی بسيار كليدی بازی میكند و در اين روند تخيل ما نيز میتواند وارد ماجرا شود. هنگامی كه ما در يك فضای مشخص با رويدادهای در حال جريان هستيم، میتوانيم چشمانمان را ببنديم و تنها با شنيدن صدای اطرافمان، فضای جاری در زمان را در ذهنمان به مدد نشانههای صوتی بازسازی كنيم. يعنی در عين اينكه بدن ما به صورت فيزيكی در يك فضای خاص قرار دارد، مغز ما اين توانايی را دارد كه اتفاقات آنرا مجازاً دوبارهسازی كند. در اينجا میبينيم كه فضای فيزيكی و قدرت ساخت فضا در ذهن ما با هم تركيب میشوند و اين وجودهای متضاد با هم قابل جمع میگردند. پيتر اندرس سه فضا يا حوزه شناختی را مورد بحث قرار میدهد: فضای تعريفی، از نقطه نظر ادراكی كه هنگامی ما با نشانهها به نحوی سر و كار داريم گو اينكه چيزهايی واقعی هستند مطرح میشود؛ فضای سايبر، به مثابه معماری؛ و آن چيزی كه او سايبريد(cybrid) مینامد و منظورش تركيب دنيای فيزيكی و تصورات نمادين يا ديجيتال و الكترونيك است. اگر بپذيريم امكان دارد واقعيت مجازی در بخشهايی جايگزين حقيقت فيزيكی شود، آنگاه شايد لازم باشد تا نگاهی دوباره به تفاوت بين دنيای فيزيكی و مجازی بيندازيم، كه هرچه پيش میرويم ارتباط تنگاتنگتری با هم پيدا میكنند. وابستگی بين دنيای مادی و نمادين يا اطلاعاتی، بخشی طبيعی از پروسه معمارانه در گذر زمان است. ![]() امروزه فنآوريها دسته جديدی از نمادها را به وجود آوردهاند كه هرچند غيرمادی هستند اما بر دنيای مادی ما تأثير میگذارند. واقعيت مجازی، مدلها و شبيهسازيهای كامپيوتری و بازيهای ويدئويی مثالهايی هستند كه از طريق آنها بهتر میتوان اين نشانهها را شناخت. آنها باعث میشوند تا ما ارزيابی مجددی درباره نشانهها داشته باشيم و آنها را به خصوص در حيطه معماری و طراحی، در انتظامی جديد مطرح كنيم زيرا تصورات عرفی ما از واقعيت و تخيل را به چالش میكشند. پارادوكس توليد شده در ذهن ما به سبب شرايط جديد، نياز به تعريف مجدد اشيا و فضا به عنوان نهادهای اطلاعاتی را از سوی طراحان آشكار میسازد. ![]() آشكارا، تغيير در مفاهيم هرروزه درباره واقعيت، بايد اثری بر معماری داشته باشد.(ك. نِسبيت، ويراستار، تئوريزه كردن يك برنامه كار جديد برای معماری، انتشارات پرينستون آركيتكچرال، نيويورك، 1996، صفحه 557) دستهبنديها به سبب بازتعريفهای همزمانِ فضا،هويت فردی و ذهنيت با يكديگر تلفيق میشوند و همانطور كه شبكهها رشد میكنند، پديدار میشوند.(ويليام ميچل، شهر بيتها، انتشارات امآیتی، كمبريج، 1995، صفحه 8) ![]() تكامل تدريجی فضای سايبر به خلق يك فضای جدانشده اما جابجا شده نسبت به نوع فيزيكی آن اشاره دارد. هرچند در طول تاريخ جهان شاهد جابجاشدگيهای ديگری نيز بوده است اما اين مورد نوع خاصی است كه دارای ماهيتی متفاوتتر و كيفيتی فضايی میباشد و از اينرو بستگی ويژهای با معماری دارد، زيرا منجر به ساخت محيطی برای استقرار ذهنی و فرهنگی ما و همينطور فضايی مادهزدايی شده برای تجربه و تفكر گشته است. فضای سايبر يك موقعيت(مكان) الحاقی برای حضور ما خلق میكند و بنا به تعريف، ادراك معمارانه پیآيندش، در آغاز از دگرگونی و تكامل تدريجی پيشينيان فيزيكيش تقليد میكند اما از مرزهای تعاريف، عملكرد و فرم يكتا، فراتر میرود. ![]() تجربيات روزانه ما در جهان فيزيكی با مرزهای مفهومی و حصارهای تفسير شدهای تبيين شده تا زندگی را در منشی فضايی سازمان دهد. غريزه تعريف فضايی محيط، ريشه در تجربيات فيزيكی ما با بدنمان دارد. استفاده ما از استعاراتی همچون "درون" و "برون" نتيجه ادراكات خود بدن ما به عنوان يك توأماً ظرف و مظروف است. سرنا لين فضای ادراكی را به دو دسته تقسيم میكند: فضای حاد و فضای مزمن. فضای حاد حدود حوزهای را معين میكند كه در آن يك تجربه فوقالعاده و خاطرهانگيز رخ میدهد مانند محيط پيرامون لحظه تولد يك نوزاد، كه يك رويداد خاص در يك لحظه مهم به وقوع میپيوندد. اما فضای مزمن با محيطی توصيف میشود كه شامل لحظاتی معمولی و تجربياتی متداول است و نمونه آن اعمال انجام شده در مراسمات آيينی و تشريفات مذهبی است. اين انواع فضاها به عنوان ظرفی برای احساس و فكر كردن عمل میكنند و ما آنها را در ذهنمان شخصی میكنيم تا خود را در اين محيطهای غيرمادی استقرار دهيم. ما خود و محيطمان و حتی روياهايمان را مانند معماری تعريف میكنيم. ما هماكنون به طور همزمان در جهانهای متعدد فيزيكی، ذهنی و احساسی قرار داريم و اينها تفاوت زيادی با معماری تازه ظهور يافته پس از انقلاب الكترونيكی، يعنی فضای سايبر، ندارند. قبل از ورود به قلمروی فضای سايبر بايد مسيرهای منتهی به اين دنيای جابجاشده را مورد بررسی قرار دهيم، زيرا اين راهروها نهايتاً بر درك محيطی كه به آن وارد میشويم تأثير میگذارند؛ آنها پلی بين بدن و اطلاعات، و تجربه و حافظه هستند. طراحی ميانجیهای كامپيوتری شديداً به حافظه ذهنی انسان وابسته است. برندا لورل كامپيوتر را همچون يك تئاتر توصيف میكند، جايی كه استعاره، نشانهپردازی و تجربيات بزرگنمايی شده، عناصری خطير هستند. ما واداشته میشويم تا در ميان وجودهايی انتزاعی، با استفاده از يك سيستم استعارهای ناشی از تجربيات فيزيكی، مسيريابی كنيم. شايد در اين ميان برای ايجاد پيوستگی در فاصله بين عناصر، مفيد باشد تا نگاهی به فضای خود هنر بيندازيم. ماركوس نواك میگويد: "... در سرتاسر زمين و در طول زمان، هنرمندان اندوختهای از سيستمهای فضايی اختراع كردهاند" ، كه برای بازبينی و بررسی جهان به كار میروند. او دريافت كه استخوانبندی و شالوده فضای سايبر در آثار هنرمندان مدرن اوليه مانند مالهويچ، كاندينسكی، كلی و موندريان از پيش تصور شده است. "در دنيای آنها به شكلی نامشابه تركيباتی از كدهای عناصر آشنا، صورت ظاهر پذيرفتهاند اما به صورتی پرمعنا دستهبنديها و مفاهيم مورد انتظار را نيز درنورديدهاند".(ماركوس نواك، "معماريهای سيال در فضای سايبر"، در فضای سايبر: اولين گامها، ويراستار: مايكل بنديكت، مؤسسه فنآوری ماساچوست، كمبريج، 1991، صفحات 244 و 245) اگر فضا دارای مرزهايی است، آيا در پس آن مرزها فضای ديگری وجود دارد؟ اگر فضا هيچ مرزی ندارد، آيا اشيا میتوانند تا بینهايت گسترش يابند؟(برنارد چومی، معماری و انفصال، انتشارات امآیتی، كمبريج، 1994، صفحه 53) ![]() فضای سايبر مانند موجوديتی شناور در مسيری حركت میكند و در جستجوی مكانهايی است كه در آنجا محصول و معنای هنر، موسيقی، معماری و زبان با هم آميخته و قابل تبادل میشود و بنابراين طيف گستردهای از تأثيرات و تأثرات فرهنگی است كه آنرا به پيش میراند. سئوالهای چومی درباره فضا بسيار فيلسوفانه و در تئوری معماری ناب هستند و بسيار جالب خواهد بود اگر آنها در مورد فضای سايبر به كار گرفته شوند. اگر فضای سايبر كاملاً استعارهای نباشد، اگر به نوعی واجد فضا باشد، آنگاه چومی سئوالاتش را چگونه پاسخ خواهد داد؟ هنگامی كه دريدا استعاره معمارانه را برای بررسی تئوری ساختارشكنانهاش بكار برد، دستاورد او مقايسه فلسفهاش با لابيرنت(هزارتوی) بود؛ نه آغازی دارد و نه پايانی. فضای سايبر درست مانند سئوالات چومی و فلسفه دريدا مبهم و توصيفش مشكل است. هزارتويی است كه ديوارهايش از نرمافزارها تشكيل شده است. ![]() به شكل فزايندهای جهان با محيط مصنوع و دستساختهای بشر پر میشود و به موازات، محيطهای طبيعی از هم میپاشند. پاتريك ناتگنز در كتاب چشماندار ايدهها ، ساكنان شهرهای برزگ را همچون موجوداتی تحت امر ساختار و مديريت، زير چيرگی حركت، سرعت و تكنولوژی، خلق شده توسط قدرت و تعريف شده با تحرك و گمنامی، توصيف میكند. برخلاف يك محيط اجتماعی، شهرها بدل به شبكهای از سلولها میشوند كه كليت هيچ معنا، لبه و مركزی ندارد. اگر در سالهای بعد از انقلاب صنعتی، انسان به كمك تمهيدات مكانيكی بدن خود را در فضا گسترش داد، با ظهور انقلاب اطلاعاتی و به ياری فنآوريهای پشتببانی كننده آن، موفق شد تا سيستم عصبی خود را در جهان بسط دهد كه اين خود معنای فضا و زمان را دچار تحول میكند. بدين ترتيب جهانهای متعددی همگرا میشوند كه هر يك مسيرهای تكامل مستقل خود را دارا هستند. به موازات معماری فيزيكی، چيزی توسعه يافت كه آنرا میتوان معماری خيالی(visionary architecture) ناميد. اين، نوعی معماری است كه با فزونی امكانها خلق میشود، معماریای كه نمیتواند و هدف نيست كه ساخته شود؛ نوعی از معماری كه ابراز وجود ذهن در قلمروی بدن را نشان میدهد، اما همچنين تلاش میكند تا از مرزهای يك واقعيت محدود بگريزد. جايی كه جريان معماری فيزيكی برای درنگ و ترديد از سرعتش كاسته میشود، فضای سايبر و ذهن به شكل انفجاری سرعت میگيرند و از مرزهای فرمی آشنای ما فراتر میروند. ![]() اصطلاح فضای سايبر اين پنداشت را ارائه میكند كه اين فنآوريها میتواند و بايد همچون موجوديتی فضايی نگريسته شود.(سی. ديويدسون، ويراستار، هيچ جا، انتشارت امآیتی، 1995، صفحه 161) كنار هم گذاشتن دو واژه معماری و فضای سايبر تلاشی است برای درك نحوه استفاده فضای سايبر از استعاره معمارانه، و از آنجاييكه استعاره معمارانه هميشه فضاييست، فضای سايبر خود يك استعاره فضايی میگردد. در هر حال، نتيجه میتواند به درك بهتری از رابطه ما با فضای سايبر منتج شود همانطور كه ممكن است تئوری معماری را به جهتی متفاوت سوق دهد. هنگامی كه از يك استعاره معمارانه استفاده میكنيم، دلالتهای موجود در تئوری معماری، قابل استفاده در فهم فضای سايبر است و آنگاه مهمترين مباحث در تئوری معماری يعنی فضا و مكان، در رابطه با فضای سايبر به كار بسته میشوند. در اينجاست كه سئوالات اصلی ما دوباره نمودار میشوند: فضای سايبر چيست؟ اين محيط چه چيزيست كه فضايی پنداشته میشود در حاليكه فضايی نيست؟ آيا ما در حال باختن حقيقتمان به تكنولوژی هستيم؟ آيا فضای سايبر آينده واقعيت است؟ توضيح: نوشتنِ اين مجموعه مقالات ـ سری بحثهای معماری ديجيتال (كه البته در مجله راه و ساختمان برخلاف ميل من با عنوان معماری مجازی به چاپ میرسيد) ـ به تشويق بهرام هوشيار يوسفی صورت گرفت. هر چند او بيشتر به فكر تكميل كردن مطالب بخش معماری مجله راه و ساختمان بود، اما اگر او نمیبود اين مقالهها نوشته نمیشد و بسياری از بخشهای انديشههايی كه در ذهن درباره اين موضوعات داشتم، حداقل برای خودم روشن و منظم نمیشد و انگيزه مطالعات بعدی را در من به وجود نمیآورد. نوشته شده در ساعت 5/03/2004 10:25:00 PM توسط كاميار Sunday, May 02, 2004 ........................................................................................
|