فرمها / معناها




Wednesday, July 14, 2004

٭ اندكی گذشته‌ـ‌اندوهی به بهانه يك قاب خالی

قرار بود با جمعی از دوستان، پيش از فارغ‌التحصيلی، دسته‌جمعی در زير اين آرم تا كاملاً تخريب نشده يا نكندنش، عكس بگيريم ... خوب شد اين كار را نكرديم وگرنه آن عكس بيشتر از اين عكس خالی از ما، سوزاننده و افسوس‌آور می‌بود.
برخی از اين دوستان قديمی حالا سايه ـ يا احتمالاً برخی از اعضای بدن يكديگر ـ را با تير می‌زنند، گروهی به دام ازدواج (از نوع طاعونيش) گرفتار آمده‌اند و بعضيشان نيز به بوی پول، خود و ديگری و دوست می‌فروشند.
نه چرخش گردون، بلكه ماييم لايق تف.




........................................................................................

Sunday, July 11, 2004

٭ اكثر ما عميق انديشيدن را بلديم؛ بارها ديده‌ام. بايد مقدارش را در زندگی بيشتر و بيشتر كرد. بيشتر از آنچه كه انتظارش را داريم به زحمتش می‌ارزد. به طور مثال اين به ما كمك می‌كند تا در فضاهای ناشناخته، درست‌تر عمل كنيم.
هنگام ورود به فضاهای ناشناخته ـ از هر نوعی ـ بايد انتظار ديدن هر صحنه‌ای را داشت، ممكن است دردناك باشد اما بايد تحملش كرد و نرنجيد و اگر خوش‌شانس باشيم، شايد چيزی بسيار لذت‌بخش نصيبمان شود! انسان‌ها در درون خود مجموعه فضاهای مرتبط بيشماری دارند؛ فضاهای كشف نشده‌ی بسيار. كه گاه ما تصويری از آن فضاها را بر چهره و پيرامونشان می‌بينيم.
باد صبا امشب بهانه انديشيدنم به گوشه‌هايی از زندگی‌ام، و باز به نگاه آدميان به انسان بود. گاه دانش‌ـ‌هنر معماری چنان با ذهن بازی می‌كند كه ظرف و بستر را همه چيز می‌پنداری و از اتفاقات و زندگی جاری در و بر آن غافل می‌شوی. آن مورچگان كه در شهرها می‌لولند، انسان هستند؛ بايد به ميانشان فرود آمد. آن غول‌ها نيز كه لرزه بر اندام می‌اندازند، انسان هستند؛ بايد برخاست، بهشان تنه زد ـ پس از آنكه قوی شدن را آموختی ـ و به ميانشان رفت. تو، من، ما همگی انسان هستيم و درك اين، چقدر سكوت و انديشه می‌خواهد!




........................................................................................

Home