فرمها / معناها




Saturday, October 09, 2004

٭ شايد بشود دلايل بی‌شماری برای زشتی يا از ريخت افتادن شهرها برشمرد، ولی همواره يكی از مهمترين آنها، نبود قوانين و ضوابط كنترل كيفی نمای ساختمان‌هاست.

نمای جنوبی و شرقی ساختمان مركز خريد كامپيوتر پايتخت يكی از زشت‌ترين جداره‌هايی است كه من در سطح شهر ديده‌ام. شايد جداره‌های زشت در شهر تهران كم نباشند ولی مسئله فاجعه‌آميز، موقعيت و اندازه اين ساختمان است. مركز كامپيوتر پايتخت نه ساختمان كوچكيست و نه در نقطه‌ای پرت و كور و دور از ديد واقع شده است.



........................................................................................

Sunday, October 03, 2004

٭
... مايكل به راهنمايش گفت: "هی، ما گم شده‌ايم!" راهنما نگاه نااميدكننده‌ای به او انداخت و پاسخ داد: "ما گم نشده‌ايم، اردوگاه گم شده است!" در يك آن مايكل به نكته مهمی پی برد كه نگاه او به دنيا را از راهنمايش متفاوت می‌ساخت: برای مايكل فضا ثابت بود به گونه‌ای كه يك كنشگر می‌توانست گرداگرد آن مانند يك بازيگر بر صحنه حركت كند، يك فضای گسترده به شكلی كه شما می‌توانيد در آن مسير خود را گم كنيد. اما راهنما فضا را چيزی در درون به جای بيرون از بدن می‌ديد، يك واسطه(رسانه)ی روان و متغير به گونه‌ای كه فرد هيچگاه راهش را گم نخواهد كرد در حاليكه تنها نقطه ثابت در دنيا خود اوست و اگر چه ممكن است او يك پايش را در جلوی پای ديگرش می‌گذارد ولی در حقيقت هرگز حركت نمی‌كند.

Derrick de Kerckhove, The Skin of Our Culture, Somerville House Books, 1995, p 29.



........................................................................................

Home