فرمها / معناها |
اين وبلاگ روزنوشتهای من درباره مسايليست كه برايم اهميت دارند
|
Thursday, February 06, 2003
٭
........................................................................................موزه سينما با جهت گيری چند جانبه اش ضمن مرتفع کردن نيازهای اطلاعاتی علاقمندان و تزريق نيرويی زايا به بدنه جريان فيلمسازی، فضايی سرگرم کننده و جذاب نيز ايجاد می کند که در کنار واداشتن به تفکر، محل مناسبی برای انبساط روح و معاشرتهای اجتماعی نيز هست. موزه سينما چيست؟ من فعاليتهای يک موزه سينما را به طور عمده به شکل زير تعريف کرده ام: موضوعی مانند سينما از آن دسته موضوعاتی است که برای تعريف آن انسان دچار مشکل می شود. دليلش هم پيچيدگی آن و ارتباطش با بخش وسيعی از صنعت و تکنولوژی و در عين حال با ساير هنرها و همين طور علوم اجتماعی و روانشناسی و از همه مهمتر اقتصاد است. افراد، گروهها و جوامع مختلف در مقاطع زمانی گوناگون تأکيد بيشتری روی بخش يا بخشهايی از عوامل تأثير گذار بر سينما داشته اند بی آنکه بی توجه به ساير عوامل باشند. لذا سينمايی را شاهد هستيم که در گستره جغرافيايی کره زمين و برهه های زمانی مختلف، رنگ و بويی متفاوت به خود گرفته است. با توجه به اين موارد است که کسانی که خواسته اند تا درباره سينما يا حتی فقط بخشی از سينما کتابی را به رشته تحرير در آورند به اعتراف خود، بسيار ناقص عمل کرده اند و يا تنها به بخشهايی از آن پرداخته اند. به دليل تأثير اشخاص و گروههای متفاوت بر روند پيشرفت و رشد سينما، قصه زندگی سينما شامل روايتهای موازی و چند خطی می شود. شايد ترکيب اين داستانها در قالب يک تک داستان کار غيرممکنی باشد ولی نمايش تکه های مختلف تاريخ سينما از روايتهای مختلف، اين امکان را به شخص علاقمند و جستجوگر می دهد تا برای خود تصويری از تاريخ سينما در ذهن بسازد. اعتلای هنر سينما در گرو مباحث نظری سينما و شناخت عميق از سير تحول و تاريخ اين هنر است که بايستی روز به روز تقويت شود و گسترش يابد. شکل گيری موزه سينما در راستای چنين نيازی است. حتی در صورت عدم فقر منابع اطلاعاتی سينمايی در کشور ما، وجود موزه سينما به دليل ارتباطی ملموس و عملی با موضوع سينما، بسيار ضروری به نظر می رسد. موزه سينما همچون يک فيلم، تخيل مخاطبان خود را تا دوردستهای سرزمين سرگذشت سينما بسط می دهد. در موزه سينما به عنوان مکانی برای حسی نزديک و قابل لمس از سينما بايد از شيوه های مختلف بيان و تجربه استفاده نمود. در بخش بزرگی از سالن نمايشی موزه، اشيا و ادوات قديمی متعلق به دورانهای مختلف با توضيحات نوشتاری، تصويری، چندرسانه ای و يا اسباب الکترونيکی با قابليت ارتباط دوسويه برای پاسخ دادن به درخواستهای بازديد کننده، به نمايش گذاشته می شوند. بر روی پرده هايی يا صفحات نمايش LCD پشت صحنه ساخت فيلمهای قديمی و جديد پخش می شود. چهره های بزرگان سينما، جملات قصار آنها و منتقدين سينما، تريين کننده اين فضاست. اين فضا همچون فيلم ذهن مخاطب را به سير در زندگی سينما تحريک می کند، آنهم در مقاطع مختلف اين سرگذشت تقريباً صد ساله؛ گوشه هايی از زندگی سينما بر مخاطب باز می شود که تاکنون بسياری از آنها از چشم مخاطب غيرحرفه ای سينما به دور بوده است. مسلماً يک موزه به عنوان يکی از اهدافش، همچون پلکانی به سوی آينده عمل می کند. لذا آشکار ساختن جايگاه سينما در زمان حال و نمايش چشم اندازهايی از آينده آن، از وظايف ديگر اين مجموعه است. اين بخش از قسمتهای بسيار پويای مجموعه است. شايد هيچ چيز به اندازه درکی عميق و تجربه ای ملموس از نحوه ساخت يک فيلم و عوامل تأثيرگذار بر آن، مفيدتر برای درک دنيای سينما نباشد. در اين راستا بخشهايی در موزه وجود دارد که بازديدکننده می تواند در آنها موقتاً خود را جای يکی از عوامل ساخت فيلم بگذارد. در آنجا می توان چند دقيقه فيلمبرداری کرد، در چند صحنه يک بازيگر بود، خود را در نقش يک کارگردان قرار داد و يا وظايف يک نورپرداز را به عهده گرفت و در آخر نتيجه کار خود را ديد. با کمک مسئولين و راهنمايان اين قسمت که آنرا "بخش تجربه کوتاه" می ناميم، تحت يک برنامه ريزی از پيش تعيين شده، افراد زيادی در کنار هم به تجربه ای کوتاه از ساخت يک فيلم می پردازند و از همه مهمتر درمی يابند که کار سينما کاری گروهيست. همچنين اين تجربه در صورت استمرار باعث می شود تا شخص متوجه شود که در اين همکاری هر فردی مسئوليت چه کارهايی را به عهده دارد و از همه مهمتر اينکه بايد در چه موضوعات جنبی ديگری متبحر باشد. روند ساخت فيلم، با گذشت زمان تغيير و پيشرفت کرده است. با نمايش ادوات و تجهيزات قديمی، حس کاملی از آنچه که در برهه های زمانی مختلف روی می داده نصيب مخاطب نمی شود. شايد بازسازی پشت صحنه های ساخت فيلم همراه با اطلاعات تصويری و چند رسانه ای، به صورت عميق تری بازديدکننده را درگير حال و هوای دورانهای گوناگون کند. واضح است اين قسمت که "ساخت فيلم از ديروز تا امروز" نام دارد، نياز به سطح و فضای زيادی دارد و از بخشهای متفاوتی تشکيل شده است. بحث و گفتگو درباره فيلمهای ارزشمند جهان، از ديگر موضوعاتی است که موجب عميق تر شدن نگاه به سينما می شود. موزه سينما در برنامه های زمانبندی شده به نمايش فيلمهای مطرح تاريخ و امروز سينما خواهد پرداخت. موزه دارای دو سالن نمايش فيلم در دو گنجايش است که در سالن بزرگتر فيلمهايی با مخاطب بيشتر نمايش داده می شود. مسلماً عملکرد خوب بخشهای مختلف موزه سينما، در کنار هم موجبات ظهور بحثهای گوناگونی را در حوزه سينما پديد می آورد که می تواند از مکالمه ای دو نفره تا کنفرانسی چند روزه درباره موضوعی خاص از سينما را شامل شود. موزه، بحثهای عمومی تر و گاه تخصصی را در قالب يکسری همايشها و مجموعه سمينارهای سينمايی، هماهنگ و برنامه ريزی می کند تا قابل استفاده و نتيجه بخش تر برای علاقمندان و متخصصان اين رشته باشد. سالن همايشهای اين مجموعه محل تبلور انديشه ها و نظريات در باب سينما خواهد بود. اين مجموعه به نوعی محل ارتباط و برخورد بسياری از اقشار گوناگون علاقمند و متخصص خواهد بود. تشکيل کلاسهای آزاد کوتاه مدت برای علاقمندان باعث فعاليتی عميق، پی گيرانه و تخصص تر درباره سينما خواهد شد که وجود بخش تحقيقاتی در کنار آن باعث غنای بيشتر اين فعاليتهاست. بخش قابل ذکر ديگر اين مجموعه آرشيو بزرگ فيلم اين موزه در فرمتهای گوناگون است که در وهله اول نياز خود موزه و در مرحله بعد نياز اعضای موزه را مرتفع می کند. علاوه بر اين منبع فيلم، موزه دارای کتابخانه ای است که حاوی بسياری از کتابهای سينمايی و هنر و موضوعات وابسته در نسخه های کاغذی و ديجيتال است و به دليل ارتباط نزديک با ناشران معتبر، کسانی که به عضويت آن درآمده اند تقريباً هميشه مشکلی برای يافتن کتب و مجله های مورد نظر خود نخواهند داشت. جدای از بخشهای اداری و خدماتی اين مجموعه، موزه دارای استوديو و آتليه برای توليد و طراحی روشهای نمايش و توضيح موضوعات موزه است. در موزه به کرات از قابليت فيلم برای انتقال اطلاعات استفاده می شود، لذا بخشی در موزه مورد نياز است تا مواد نمايشی لازم برای نمايش موضوعات سينمايی با زبان خود سينما را بازتوليد کند و همواره کيفيت نحوه بيان موزه را ارتقا ببخشد. وظيفه اين بخش بسيار مهم و حساس است، به طور مثال سرزنده بودن فضای موزه يا عدم آن می تواند از نحوه عملکرد اين بخش ناشی شود. رستوران بزرگ موزه، امکان بحثهای دو يا چند نفره طولانی مدت را به مخاطبان می دهد بدون اينکه مشکل کمبود جای نشستن برای کسی پيش آيد. نوشته شده در ساعت 2/06/2003 12:43:00 AM توسط كاميار Wednesday, February 05, 2003
٭ هنر از جنبه ای به معنای بيان احساس به شکلی بديع و زيباست.
........................................................................................در حال چرخ زدن در وبلاگستان بودم. ديدم حداقل نيمی از وبلاگها به بيان احساس صرف می پردازند و در پس چهره ای گاه مبهم ناگفته هايی را که به هر دليل، خواسته يا ناخواسته در کنج دل دفن کرده اند بيرون می افکنند. اما با اين حال تعداد کمی از آنهايی که قفل دل می شکنند به بيانی زيبا و بديع سخن می گويند. البته شايد زيبايی چندان اهميتی نداشته باشد و تنها برای کسانی مهم باشد که دلبسته زمين و زمان و اسم و جاه و نام و باسن هستند. سابقاً معتقد بودم که زيبايی در هنر بی معنی است. اثر هنری بايد قوی، تأثيرگذار و برانگيزاننده باشد. حال قدرت به چه معناست و زيبايی چيست، بماند برای بعد. افسوس ديگری که در اين ميان می توان خورد اين است که کاش دم و دستگاه blogspot و توابع، به سادگی ايجاد ابزار متنی، امکانی برای بازتوليد و ابراز احساس به زبان تصوير و موسيقی را نيز ايجاد می کرد تا وبلاگستان صرفاً جولانگاه ادبياتچی ها نشود و آنها که آثارشان چشم يا گوش را می نوازد نيز در اين قلمرو اتودی بزنند. نوشته شده در ساعت 2/05/2003 12:11:00 AM توسط كاميار Monday, February 03, 2003
٭
........................................................................................دوشنبه 14 بهمن 1381 معماری هوشمندانه 2. فضای سايبر و فضای فيزيکی 14. حساسيت شبکه معماری هوشمندانه، معماری شبکه هاست و بايد با سطوح مختلفی از اداره عملياتهای گوناگون و ارتباط های متقابل پيچيده، سروکار داشته باشد. يک روش برای درک شبکه ها، تفکر درباره جمعيتها، يعنی شبکه هايی از افراد، است. امروزه شبکه های خصوصی و عمومی توسط توسعه ای تکنولوژيکی حمايت می شوند، و همانطور که مک لوهان برای بار اول اعلام داشت، جانشينی فن آورانه برای سيستم عصبی مرکزی. راه ديگر برای فهم شبکه ها آنستکه بر روی يک سطح صاف و بزرگ به روی شکم يا پشت خود روی زمين دراز بکشيد و به هر کششی توجه کنيد(ساده تر آنستکه اين کار را روی شکم خود انجام دهيد تا پشت، زيرا عصبهای پشت کمتر تحت تأثير وزن بدن قرار می گيرند). خيلی زود شما متوجه تار و پود و آرايش کششهای می شويد، کشيدگيهايی که با يکديگر ارتباط دارند. اين حسها ناشی از بکار واداشتن شبکه عصبهای ماهيچه ای است، که تحت فشار جابجا می شوند و حرکت می کنند. و اينها هسته اصلی حس لامسه هستند. اين شبکه ها نسبت به فشار حساس هستند و گاهی اوقات به ممانعتهايی تن می دهند که آنها را به توليد يک استراتژی عمومی برای استراحت مجبور می کند. بنابراين آنها مانند خميازه و تکانهای ناگهانی بدن، فعاليتهايی غيراختياری هستند. مسلماً آنچه که شما تجربه می کنيد شبکه ای طبيعی است و ظاهراً با شبکه ای تکنولوژيکی بسيار متفاوت خواهد بود. يا نه؟ شبکه های الکترونيکی بمانند نمونه های ارگانيک، مملو از فراست و انديشه هستند. آنها می دانند که چگونه به شکلی مؤثر و روان با يکديگر ارتباطی دوسويه داشته باشند. آنها از سطوح پيچيده ای از عملکردها، توسط انسان و ماشين، توسط هوشمندی محض(نرم افزار) و مداخله ای بهم چسبيده، توسط آميختن آگاهی و روندهای خود به خودی، ساخته شده اند. اين شبکه ها ناحيه های دور از هم را برای فعاليتهای مشترک به هم نزديک می کند و گاه بر اين ناحيه ها به شکلی قابل مشاهده، اثر می گذارند. اين شبکه ها نسبتاً پيچيده هستند و بررسی دقيق را دربردارند، اما تنها هويتهای گروهی با لبه های نرم را يکی پس از ديگری با بافتهای بسيار متفاوت آشکار می سازد. قبلی بعدی ابتدا نوشته شده در ساعت 2/03/2003 10:26:00 PM توسط كاميار
|