فرمها / معناها




Saturday, February 22, 2003

........................................................................................

Friday, February 21, 2003

٭
در بنايی فرهنگی مثل موزه، مخاطب امکان کسب اطلاعات تقريباً پايان ناپذيری را دارد. در بعضی قسمتهای موزه چنان چگالی اطلاعات ارايه شده بالا می رود که در صورت توجه يا تمايل بازديدکننده به آنها، سرعت حرکت او به شدت کاهش می يابد. از سوی ديگر، اين تراوش بالنده اطلاعات در همه جای موزه يکسان نيست و گاه ممکن است به صفر نزديک شود.
در موزه هنرهای معاصر تهران ، فضاهای نمايشی در کنار يک مسير طولانی و پرپيچ و خم قرار گرفته اند. اما فاصله گالريها متغير و نحوه قرار گرفتن آنها در کنار هم متنوع است. در بعضی قسمتها فاصله دو گالری متوالی از هم اندکی بيشتر است و فاصله ای زمانی، در روند مشاهده و ارتباط با موضوعات نمايشی ايجاد می شود. اين مکثها در جريان تجربه و مشاهده، عاملی مفيد است زيرا باعث می شود تا بازديدکننده مدتی از روند بی وقفه پيام گيری از سوی محيط رها شده، امکان تفکر و تحليل آنچه که ديده را بيابد.
حال هنگام طراحی يک موزه، معمار اين فضاهای خالی از اطلاعات را در کجاها بايد قرار دهد؟ چگونه فضاهايی بايد باشند و به چه ميزان بر فضای ذهنی مخاطب تأثير گذارند يا ارتباط برقرار کنند؟

درفکر نوشتن کتابی کوتاه بودم و به نحوه ارايه آن فکر می کردم. به نظرم رسيد بعضی قسمتها که مطلب مهم می شود يا دوست دارم خواننده مکثی روی آن داشته باشد، با صفحات سفيدی آنرا از ادامه نوشته جدا کنم. ممکن است اين صفحه يا صفحات سفيد محل مناسبی برای يادداشتها و نظرات خواننده باشد ولی منظور من از قرار دادن آنها، ايجاد وقفه ای برای هضم و يا حداقل تحليلی کوتاه بر آنچه که خوانده شده، است.
ولی اندکی تفکر بيشتر اين سئوال را پيش آورد که آيا اين من هستم که بايد تعيين کنم کجای کتاب مهم يا جالب است؟
وقتی به کتاب خواندن خودم دقت کردم ديدم به شکل غيرقانونمندی، گاه کتاب را می بندم و راجع به قسمتی که تازه خوانده ام فکر می کنم. آيا نويسنده کتاب می دانسته يا می توانسته حدس بزند که چه قسمتهايی از متن، برای من تبديل به آغاز تفکری ذهنی و شخصی يا تحليلی می شود؟ پس آيا صحيح خواهد اگر من روزی کتابی نوشنم، با گذاشتن صفحات سفيد يا به هر نحو ديگری، برای خواننده تعيين کنم که کجاها مکث کند؟

در يک موزه، هنگامی که مخاطب بخواهد راجع به موضوعی بيشتر فکر کند، اندکی از مسير حرکت عقب می نشيند، گوشه ای می ايستد يا روی سکويی مدتی می نشيند(چند لحظه کتاب نمايشگاه را می بندد و تأملی کوتاه می کند).
پايان هر بخش از مجموعه نمايشی موزه را می توان به مانند يک فصل از کتاب ديد. ولی، کتاب چه تشبيه بديست برای موزه. آن جنبه ای که در يک موزه بسيار اهميت دارد، بعد اجتماعی آن است که به نظر من يکی از دلايل مهم وجودی موزه هاست، يعنی بخشی ازآن چيزهاييکه يک جامعه را پويا، خلاق و پيوسته نگه می دارد.



........................................................................................

Tuesday, February 18, 2003

........................................................................................

Monday, February 17, 2003

٭
دوشنبه 28 بهمن ماه 1381

معماری هوشمندانه

15. اضطرار

فضای سايبر يک پديده مبرم است (مارگارت ورتيم ، 1999)

شبکه های حاصل از تکنولوژی بر شالوده ای کاملاً منطقی-عقلانی بنا نهاده شده اند. مارگارت ورتيم درباره جنبه فيزيکی فضای سايبر می گويد:
به شکلی کنايه آميز، فضای سايبر محصولِ فن آورانه فيزيک است. تراشه های سيليکونی، فيبرهای نوری، صفحات نمايشی کريستال مايع، ماهواره های ارتباطی، و حتی الکتريسيته که به اينترنت نيرو می بخشد، همگی نتيجه و محصول اين علم وابسته به رياضيات است. نه نتها فضای سايبر نمی تواند بدون علم فيزيک وجود داشته باشد بلکه اساساً به وسيله ادراک علم فيزيک از واقعيت، محدود و مرزبندی می شود. در بحث درباره نظريه پيچيدگی، فضای سايبر يک پديده مبرم است؛ چيزی بيش از مجموع اجزايش است. اين پديده جهانی جديد از عمل متقابل مؤلفه های بيشمارش که ارتباطی دوسويه با هم دارند، پديدار می شود و تقليل پذير به قوانين فيزيکی نيست، قوانينی که بر تراشه ها و فيبرها حکومت می کند، که البته بدون شک فضای سايبر از ميان آنها ظاهر شد.

اضطرار
فضای سايبر پديده ای ادراکی و هوشمندانه است که کاملاً و دقيقاً از درون مقدار بيشماری سخت افزار بيرون آمده است. من اغلب معضلی که از آن با نام همزادی"مغز-ذهن" ياد می کنند، را اصلاً مشکل نمی دانم زيرا هروقت با آن روبرو می شوم، تحليل بالا چيزيست که در ذهنم شکل می گيرد. اگر مارگارت ورتيم يا شخص ديگری موضوعی مانند ظهور ذهنيت از فعاليتهای عصب شناسانه "فيريکی" را مطرح کند من ديگر در آن رازی نمی بينيم، و به نظر من بايد روی اين موضوع دقت کرد که پيچيدگی گيج کننده و هنوز در حال رشد فضای سايبر به شکلی انکارناپذير در واقعيتی منطقی، قابل بازبينی و محسوس از شبکه های فن آورانه برپا شده است. ارزش اين توجه اين است که به ما اين حقيقت را گوشزد می کند که با وجود فضای سايبر يک عنصر سوم به عمل متقابل بين مشارکت ذاتی زندگی ذهن و جسم مردم در فضايی که آنها زندگی می کنند، اضافه شده است. آيا لازم است تا ما انواعی از اصطلاحات "سه معنايی" (مانند مادی، فن آورانه، ذهنی) را برای توصيف فضای سايبر به خدمت گيريم؟



قبلی بعدی ابتدا



٭
اين سايت ادعا می کند دزِ هفتگیِ معماریِ لازم برای خون انسان را فراهم می کند.




........................................................................................

Sunday, February 16, 2003

........................................................................................

Home