فرمها / معناها




Saturday, November 23, 2002

٭
امشب، جمعه، با تنی چند از دوستان رفته بوديم تئاتر "بيتوس بيچاره". تئاتر رفتن به نوعی جنبه اجتماعی هم دارد و رفتار نامناسب ديگران می تواند اندکی بر اعصاب آدم تأثيرگذار باشد.
نبود بازيگر خوب تئاتر يا به عبارت صحيح تر نادر و کم بودن بازيگر مناسب تئاتر، مخصوصاً نوع مؤنث آن، در نمايشها سخت آزار دهنده است. به جز بازی اصغر همت ساير بازيها در خور تئاتر نبود و مخصوصاً ضعف بيان در لحظاتی موقعيتی کليدی را به صحنه ای قابل حذف تنزل می داد. بازی اصغر همت نيز تنها در ميان چنين جمعی، درخشان به نظر می آمد. ظاهراً بايد از نقد بازيگری گذشت و به ساير جنبه ها پرداخت.
داستان نمايش که نوشته ژان آنوئی بود را نسبتاً پسنديدم. نورپردازی در حداقل خود انجام پذيرفته بود و نمی دانم آيا محدوديت امکانات نورپردازی وجود داشته يا نه.
مشکل اصلی من با کارگردانی تئاتر بود. به نظر من کارگردان در بعضی صحنه ها، مخصوصاً در نيمه دوم نمايش، پتانسيل موجود در نمايش را از بين برده بود و بازی بدِ بازيگران او را در اين امر ياری می نمود. داستان در نيمه دوم خود عميق تر و حساس تر می شد و با نشانه هايی بيشتر درون افراد را نمايان می کرد و از طرفی نقدهای اجتماعی خود را کامل می نمود که متأسفانه با خنده های تماشاچيانی که معلوم بود صرفاً به پوسته ظاهری تئاتر توجه دارند تضعيف می شد. حضور برخی بازيگران در بعضی از لحظات گاه بی مورد و حتی مخرب به نظر می رسيد و حضور بازيگر يا بازيگرانی در بخشهايی از نمايش تنها از انسجام قصه می کاست و نمی دانم چرا در بسياری لحظات کارگردان ناشيانه همه بازيگران را با هم وارد صحنه می کرد و با هم خارج می نمود.
نوبتی بودن بازيها کاملاً به چشم می آمد و بازيها در امتداد هم نبودند. "بيتوس بيچاره" بهترين تئاتری است که فعلاً در تئاتر شهر روی صحنه است بنابراين اگر قصد رفتن به تئاتر را داريد فعلاً در تئاتر شهر خبری نيست.
اگر در زندگيتون متوجه شديد تئاتر خوبی روی صحنه است ما را نيز خبر کنيد.





........................................................................................

Thursday, November 21, 2002

........................................................................................

Tuesday, November 19, 2002

٭
دوشنبه 27 آبان 1381

معماری هوشمندانه

5. استحکام - سودمندی - زيبايی
انسان به جهانش از طريق يک الگو و قالب شفاف که خود می آفريند می نگرد و سپس سعی می کند تا آنرا مطابق حقايقی که جهان از آنها تشکيل شده است، شکل بدهد.(جرج کلی 1955)

اصولی که توسط ويتريويوس تأييد می شدند همانطور که انتظار می رود منعکس کننده ساختار پنهان ذهن تحصيل کرده او و مشتريانش و پيروانش در طول 2000 سال می باشد. اين اصول "استحکام، سودمندی و زيبايی" هستند. درباره اين اصول در دايرة المعارف می خوانيم:
... از ميان اصول و ويژگيها اين چند مورد از همه مهمتر به نظر می رسد: اندازه، هارمونی، نسبت، تقارن، تزئينات و رنگ. تمامی عناصر ديگر ممکن است در زير يکی از اين شاخه ها دسته بندی شود ...
تمايل بصری اين رشته از اصول نبايد فراموش شود، همانطور که به نظر می رسد که بسياری از توليدکنندگان و استفاده کنندگان معماری تاکنون چنين کرده اند. گاهی به ساختمانها به عنوان اجسامی تماشائی نگاه می شود و نه به عنوان مکانهايی که در آنها آسودگی، ارتباط، رابطه اجتماعی، سلامتی يا ديگر ملاحظات فيزيولوژيکی حکمفرماست. زيبايی در هنر ومعماری غرب يک مورد بصری است و ديگر حسها يا ناديده گرفته شده اند يا به حاشيه رانده شده اند. اگر بخواهيم منصف باشيم، ويتريويوس در ابتدا عنوان می کند يک معمار خوب بايد دستور زبان، موسيقی، نقاشی، مجسمه سازی، پزشکی، رياضيات و علم نور آشنا باشد. او خود تا حدودی به علم اصوات علاقه داشت که به طور طبيعی نقش فابل ملاحظه ای در ساختمان تئاترها، سالنهای بزرگ و ديگر ساختمانهای رسمی در فرهنگی که صدای انسان نه توسط برق بلکه بوسيله امواج هوا منتقل می شود، دارد.
ويتريويوس مسائل بسياری را در مورد نسبيت در بين احجام و هندسهء ساختار عنوان کرد، اما برداشت کلی از ساختمان تحت تأثير نمای خارجی آن است. به عبارت ديگر ساختمان به معنای واقعی يک تئوری است، چيزی که بايد به آن نگريست؛ يک ساختار تئاترگونه. تمايل بصری، افراد دانش آموخته را در رابطه مستقيم و ابدی با جهان قرار می دهد. اين رابطه مستقيم يک اصل پنهان از گذشته دانش آموخته ماست که با محاصره شدن توسط کيفيت شبکه ها و واقعيت مجازی در چالش است.

قبلی بعدی ابتدا



........................................................................................

Monday, November 18, 2002

........................................................................................

Home